ساعت ۹ صبحه ...
جمعه است...
این موقع تو زودتر بیدارمیشدی ... چادر نمازت رو شسته بودی ... غسل روز جمعه ... ۱۱ که میشد دیگه به بافتن موهایت پرسیدی تا بری نماز...مادر جان ... من دلم برای خودم میسوزه برای اینکه دیگه صدات رو نمی شنوم.... دیگه ندارمت.... دیگه نمیگی بلند شو ....بلند شو حلیم سرد شد ....
بدصفت...برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 75