نمیدونم ولی فکر میکنم نوشتن بهتر از ننوشتنه... حداقل کمی آروم میشم ...مادر چقدر سختی کشیدی اون شب ... تو رو تنها گذاشتن و رفتن ... چقدر تو سختی کشیدی... حالم خوب نیسترفتن تو منو خیلی اذیت میکنه خیلی... بخوانید, ...ادامه مطلب
یاد مهربانی های بی دلیل افتادم یلدایی و میوه آوردن های بهایییاد بالشت های یهویی و پتو هایی که تو زمستون روی سرم می کشیدی چون تو مادر بودی و سرمای منو حس میکردی... مادر اون همه مهربانی رو با خودت بردی ...و افسوس و آه برایمان باقی ماند ... خامه از ذکر و نیایش تو خالی شده از زمزمه های صبحگاهی تو...امیدوارم که خداوند مهربان که مهربانی تو نشان از مهربانی اوست تو را در جوار رحمت خودش قرار میدهد و بر درجات تو می افزاید ... روحت شاد باشد مادر جانمممم بخوانید, ...ادامه مطلب