حوصلم هست شرح قصه نیست...

ساخت وبلاگ

حوصله ام هست

اما

شرجی نیست

که قصه وار برایت بخوانم

فردا دوباره باید برگردم به سیاه چال...

البته اینجا رو هم دوست ندارم...

دوست داشتم خانواده ام اونجا باشن...

و من بی دغدغه  نبودنشان کارم و انجام میدادم...

هنوز هیچ خبر جدی نیست.. 

تنها یی امان همه را بریده..

نفس در سینه حبس شده...

گلو بریده از فریاد

و

زمین خسته از نبودن...

راستی یه فضول پیدا شده

نمیدونم کیه

ولی هر کی هست

دوامی نداره

اینجا فقط سهمه منه...

پس مزاحم نشو...

بدصفت...
ما را در سایت بدصفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khateratemann97 بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 8 آبان 1398 ساعت: 3:22